توسعه در کرمانشاه، علم می خواهد نه خوش باوری
در این جامعه خسته و به شدت بی حوصله از وعده و وعید فردا ها… اشکال اساسی در فلسفه است. فرقی ندارد چپ و راست و اصولگرا یا اصلاح طلب؛ داستان این است که سطح اعتماد به تصمیم گیری های مدیران استان کرمانشاه به گونه ای است که جرات بیان انتخاب ها و تصمیمات قبل از ابلاغ وجود ندارد.
با هر فریادی و هر ادعایی هم افراد بر راس کار بنشینند و هر لباسی بر تن کنند بازهم به درجاتی به الودگی صنفی و حزبی و قومی و… آلوده اند و بازهم به درجاتی قائل به زیرپاگذاشتن اصول هستند.
ریشه تمام این انحرافات در عدم داشتن بینش فلسفی نسبت به مسایل است.
سیستم بروکراسی ما شب و روز در حال گسترش است و نه بخاطر خدمت به مردم بلکه برای جایگاه سازی،جایگاه معلم،جایگاه رئیس،جایگاه مدیر،جایگاه ناظر،جایگاه… تنها جایگاهی که عملا وجود خارجی ندارد جایگاه مردم است. ما از بیست سال پیش تاکنون به شدت با منابع مردم که باید خرج توسعه می شد در سطح استان جایگاه سازی کردیم و چنان کلاف سردرگمی ایجاد کردیم که بعضا به این فکر می کنم که اصلا گشودنی است؟!
در واقع قدرت دادیم و اختیار دادیم اما خروجی هیچ اهمیتی برای ما در کرمانشاه نداشته و در این فرهنگ مشتاق استیلا؛ تولید قدرت برای استیلا اولین مطلوبیت راس الرئیس در کرمانشاهاست. مالی بر اداری و اداری بر مالی و مجری بر ناظر و ناظر بر مجری و.. در یک کلام اهداف سازمانی بیش از حد به تمسخر گرفته شده و جالب است که اسمش را هم گذاشتیم تعارض دوایر؟! تا آن را مطلوب و علمی جلوه دهیم. در کشور ما بالاخص درکلانشهری چون کرمانشاه با کسب رتبه اول در فقر و بیکاری و فلاکت فرایند تصمیم گیری در این دنیای سریع و شتابان به حدی کند است که اگر بحث های اجتماعی؛ سیاسی و اقتصادی را کنار بگذریم هیچ نخبه ای قادر به تحمل این حصار تنگ و سخت و بی روح نیست؛ نحوه مواجهه با انتخاب و انتصاب و همراهی با مدیران ارشد استانی در کرمانشاه به گونه ای است که کف اعتماد به مدیران در عمل وجود ندارد به همین خاطر ده ها اهرم کنترل گر قرار دادیم که البته انها هم بر اساس اهداف سازمانی کنترل نمی کنند بلکه کنترل ها دقیقا بر اساس بی اعتمادی است.
و درد انجاست که کارکرد ساختار ها و سازمان ها هم از شکل تخصصی در کرمانشاه خارج شده و وقتی به ساختارها نگاه می کنید متوجه می شوید که از تمام دستگاه ها همه نوع کارکرد از سیاسی و فرهنگی و هنری و.. خواسته اند؟!؟
قضاوت ها تا بخواهید شخصی و زبان فحاشی و توهین به جای نقد بیشتر طرفدار دارد و ذائقه ها را شیرین میکند.
بهترین مدیران ما نقطه ای (در پستو و تنهایی فکر می کنند و تصمیم می گیرند) تصمیم می گیرند و قادر نیستند تصمیمات خود را به بوته نقد کارشناسان بگذارند؛ خطر آنجا بیشتر مشاهده می شود که باید ها و نباید ها و حتما و قطعا در زبان و گفتار و رفتار مدیران استان نقطه ای جای ادبیات شاید و ممکن است را که ادبیات علمی است می گیرد و اینها مصیبتهایی است که موجب سرخوردگی جامعه می شود.
در این شرایط بهترین اقتصاددانان و بهترین سیاست مداران و.. وقتی گزینه ای را برای مسند مقام ارشد استان و حتی مدیران کل ادارات انتخاب می کنند گمان می کنی که از کوه موش زاییده شده است. زیرا انان نیز الوده به مصلحت و اتمسفر همین فضای سیاسی و فرهنگی و اجتماعی هستند. از انتخاب هایشان در حالی دو شغله ها و پیرها و افراد دارای تعارض منافع در می آید که گویی اصلا یادشان رفته است که تمام عمر فریاد زدند که راه علاج دردهای کرمانشاه درمان تعارض منافع و منع انتصاب کرمانشاهیان مقیم مرکز و توجه به دانش و… هست.
اینجا دیگر عجیب نیست اگر قانون وضع شود برای قانونی شدن یک تخلف برای به صدر نشاندن یک ادم نامربوط… تا این انگاره های ضد فرهنگی در ما وجود دارد و تا نگاه فلسفی به مسائل دوخته نشود تصور توسعه خیال خامی بیش نیست./
محمد حقیقی راد